لاتين، فرانسه، انگليسي در تاريخ زبان آلماني

آيا زبان مي تواند در دوره جهاني شدن پاکي مطلق اوليه خود را حفظ کند؟ آيا چنين زبان نابي اصلاً وجود خارجي داشته و يا ساخته آمال و آرزوها بوده است؟ اوه پورکزن بر اساس مثالهايي از زبان آلماني نشان مي دهد که زبانها چگونه برهم تأثير مي گذارند.
هنگام بنيادگذاري انجمن زبان برلين که بعداً فرهنگستان ناميده شد، لايبنيتس عضو فعال آن در اساسنامه انجمن نوشت اين فرهنگستان مراقبت خواهد کرد که «زبان اصلي و باستاني آلمان در نابي طبيعي برازنده استقلالش حفظ شود و سرانجام به چيز مهمل و مخلوط و مبهمي تبديل نشود.» منظور لايبنيتس آميختگي آلماني و فرانسه در زبان آن زمان بود. زبان مذاکره فرهنگستان پروس که در سال 1700 بنيادگذاري شد، تا اواخر قرن هيجده فرانسه بود. دوراني بود که در آن فريدريش دوم صبح زود در اردوگاه سخنان راسين را ازبر مي کرد و مي گفت که نمي توان ادعا کرد که چيزي به نام ادبيات آلماني وجود دارد.

آيا اين وضع بار ديگر تکرار مي شود؟ آيا «زبان اصلي و باستاني» ما از بين مي رود؟ دوباره «چيز مخلوط و مبهمي» پديد مي آيد؟ آيا زبان ما شکل ديگري به خود مي گيرد و در بعضي موارد محکوم به رکود است و «استقلالش» آسيب مي بيند؟ آيا انگليسي در چندين نسل آينده زبان همگاني خواهد شد و در برابر آن زبانهاي ملي به گويش محلي تبديل خواهند شد؟ گاهگاهي چنين پيشگويي هاي را مي خوانيم.

لايبنيتس معمولاً به لاتين و فرانسه مي نوشت. مي گفت: «زبان همگاني اروپايي که ضامن انتقال متون به نسلهاي بعدي است، بايد حفظ شود.» پس از فوت او مقاله اش تحت عنوان «افکار بي پيشدواري درباره کاربرد و اصلاح زبان آلماني» که هنگام بنيادگذاري فرهنگستان فقط براي نگهداري در پرونده نوشته شده بود، انتشار يافت که با اين جمله زيبا شروع مي شود: «مي دانيم که زبان آينه عقل است و ملل جهان وقتي که عقل خود را اعتلا مي بخشند زبان را نيز بخوبي به کار مي برند که يونانيان و روميان و اعراب از آن جمله اند.» رفتار لايبنيتس رفتار يک روشنگر ميهن دوست بود و موضوع سخنش زبان خوش کاربرد يعني زبان خوش بنياد که «افق ديد عمومي را گسترش مي دهد.» در اوايل اين مقاله آمده است: «علم مانند نور است و به مصلحت عمومي است که اين نور بر هر فردي بتابد.»

«افکار بي پيشداوري» نوعي بازنگري انتقادي است. در اين مقاله نقايص حساسي در واژگان زبان آن زمان تشخيص داده شده، چه در زمينه علوم انتزاعي و «هنر حکومت» (که منظور از آن سياست آن عصر است) و چه در مسائل اخلاقي و امور عاطفي. نويسنده توصيه مي کند که ساختار نثر براي بيان اين موضوعات گسترش يابد و فرهنگهاي فراگيري درباره آنها نوشته شود. او برنامه اي براي فرهنگ نويسي طرح مي کند که امروز هم هنوز بکلي تحقق نيافته است. لايبنيتس در خاتمه مي پرسد که «چه ضرورتهايي در صورت کاربرد فراگير زبان بروز مي کند» و يا «چه ساختاري بايد از زبان انتظار داشت». به نظر او کيفيت هاي ضروري عبارتند از «غنا»، «پاکي»، «وضوح» - يعني قابل فهم بودن – و «کوتاهي».

«افکار بي پيشداوري» لايبنيتس پرمحتواترين و مؤثرترين مقاله تاريخ زبان ماست. او نارضايي عمومي و نگراني گسترده و عميقي را به زبان مي آورد. اريک بلک آل در رساله اي راجع به تحول زبان در سده هيجده مي نويسد: «اين نارضايي يکي از زبانهاي بزرگ ادبي اروپاي نوين را پديد آورده است... که اتفاقي نبود، بلکه تحولي بود که پيوسته و اغلب آگانه پيش برده مي شده و نيروهاي مختلفي در آن شرکت داشتند.